خوب کم کم داریم وسایل را جمع می کنیم از استکهلم بریم. این شهر اولین شهریست که ما بعد از ازدواجمون بیشترین زمان را توش موندیم. در مجموع تجربه خوبی بود هم درس خوندن هم تو یکی از کشورهای اسکاندیناوی زندگی کردن.
آلمان تو اون مدت کوتاهی که تو برلین و هاله بودیم با اینجا حسابی فرق داره. کاملا عادی تر از اینجاست برای من. به قول یگانه سوئد مثل مدینه فاضله است و آلمان (تا جایی که ما دیدیم) مثل یک کشور اروپایی. اونجا از این همه <ترین های> سوئد در زندگی اجتماعی خبری نیست. اما برای زندگی من که از یه جایی اومدم که بهش میگن جهان سوم این تفاوتها خیلی ملموس نیست.
من قراره تو بخش فیزیک نظری موسسه ماکس پلانک شهر هاله که مرکز تحقیقات <مایکرواستراکچر فیزیک> هست یک دوره ۲ یا ۳ ساله دکتری بگذرونم. اتاق من قراره تو اون ساختمان با سقف شیروونی باشه که بالا سمت راست تصویره
عنوان کار من هست
Spin-dependent transport in nanostructure
خودم هم خیلی نمی دونم یعنی چی اما خوب اگه می دو نستم که نمی رفتم ببینم چیه. من قراره در زمان تحقیق هر شش ماه ارزیابی بشم که موسسه بدونه من در مسیر درست هستم یا نه. خلاصه اینکه اگه شش ماه دیگه دیدید برگشتم ایران خیلی عجیب نیست. چون کسی که قراره منو ارزیابی کنه رییس بخشه که برای مصاحبه همه حیثیت علمی منو از بین برد! و البته به نظر آدم کاردرستی هست.
اون جا که خیلی کوچیکه حسین جان... بگو یک اطاق بزرگتر بهت بدن...
براشون توضیح بده شاید دوستام بخوان بیان این جا بشینن دور هم مافیا بزنن، باید جا بشن دیگه ؛)
الهی که ۶ ماه دیگه برگردی ایران
: دی
خیلی خیلی خوشحال شدم. امیدوارم که حالا حالا ها تو ایران پیدات نشه!!!! ;)
از من می شنوی هرکاری بکن که شش ماه دیگه برنگردی. چون پات رو که بگذاری ایران من و روزبه حداقل هفته ای ۸ روز خونه تون مهمونی هستیم. خود دانی.
یک دستی هم به سر ما بکش، شاید ما رو هم اونجا راه بدن :)
خوب و خوش باشین ! :)
سلام، خوبی
کم پیدایید. دلمون تنگ شده براتون :)
وقت کردی یک کم از حال و هوای کشور جدیدتون هم بنویس ...
سلام بچه جون. بنویس دیگه. می خوام ببینم اونجا چه خبر است